احادیث مهدویت در نزد اهل تسنن
تفسیر احادیث مهدویت

بسم الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ في الاَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الِّذي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَاٌولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (النور - 55)

خداوند به كسانی از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند وعده داده كه آنها را به يقين خليفه روی زمين كند، آن گونه كه پيشينيان آنها را خلافت (روی زمين) بخشيد، و دين و آيينی را كه برای آنها پسنديده است پابرجا و ريشه دار سازد ، و بيم و ترس آنها را به آرامش و امنّيت مبدّل كند، آن چنان می‏شود كه تنها مرا می‏پرستند ، و چيزی را شريك من نخواهند كرد، و كسانی كه بعد از آن كافر شوند آنها فاسقند.

خداوند در اين آيه 55 از سوره نور (24) با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است كه سرانجام حكومت روی زمين را در دست خواهند گرفت ، و دين اسلام فراگير خواهد شد، و ناامنی ها و وحشت ها به آرامش و امنّيت مبدّل می گردد، شرك از سراسر جهان برچيده می‏شود ، و بندگان خدا با آزادی به پرستش خدای يگانه ادامه می دهند ، و نسبت به همگان اتمام حجت می‏شود، به گونه‏ای كه اگر كسی بعد از آن بخواهد راه كفر را بپويد، مقصر و فاسق خواهد بود.

همچنين در قرآن می‏فرمايد:

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنّ الارْضَ يَرِثُها عِباديَ الصّالِحُونَ (الانبیاء – 105)

و هر آينه ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه البته بندگان صالح من وارث زمين می‏گردند.

اين آيه 105 از سوره انبياء (21) هم از بشارت حتمی الهی خبر می‏دهد كه شايستگان و صلحاء، وارث زمين و صاحب آن مي‏شوند اين آيه خبر از روزگاری می‏دهد كه زمين و اداره آن در همه قاره‏ها و همه مناطق و معادن آن در اختيار بندگان شايسته خدا در آيد، چنانكه در آيات ديگر نيز همين وعده را فرموده است.

مانند آيه 5 از سوره قصص (28):

وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ (القصص – 5)

و اراده كرده‏ايم كه بر كسانی كه در زمين ضعيف و ذليل نگه داشته شده‏اند منت گذارده و آنان را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم.

گرچه اين امور مهم كه مورد وعده الهی بوده است در عصر پيامبر اكرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم و زمانهای بعد از آن در مقياس نسبتاً وسيعی برای مسلمين جهان تحقق يافت و اسلام كه روزی در چنگال دشمنان چنان گرفتار بود كه مجال كمترين ظهور و بروزی به آن نمی‏دادند ، و مسلمانان دائماً در ترس و وحشت به سر می‏بردند، سرانجام نه فقط شبه جزيره عرب، بلكه بخشهای عظيمی از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبهه‏ها شكست خوردند؛ ولی با اين حال حكومت جهانی اسلام كه سراسر دنيا را فرا گيرد و شرك و بت‏پرستی را به كلی ريشه كن سازد، و امنيّت و آرامش و آزادی و توحيد خالص را همه جا گسترش دهد، هنوز تحقق نيافته است. پس بايد در انتظار تحقق آن بود. اين امر مطابق روايت متواتره در عصر قيام «مهدی» تحقق خواهد يافت.

احادیث مربوط به مهدی را بسیاری از صحابه از پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم نقل کرده اند. روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر از شخص رسول اکرم (ص) نقل شده و آن چه صحابه پیامبر (ص) با اعتماد به گفته رسول خدا (ص) بیان کرده اند (و شهادت و گواهی آنان نیز در حکم حدیث است)، در بسیاری از کتب معروف اسلامی و متون اصلی حدیث پیامبر اکرم (ص) فرق مختلف اسلامی اعم از اهل تسنن و تشیع آمده است. بعضی از دانشمندان اسلامی درباره مهدی کتاب‌های ویژه ای نوشته اند. عده ای از بزرگان و دانشمندان متقدم و متأخر نیز در نوشته‌های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی متواتر است و به هیچ وجه قابل انکار نیست.

صحاح ستّه یا کتابهای صحیح شش گانه، معتبر ترین کتب حدیث نزد اهل سنت است که پس از قرآن کریم مهمترین منابع دینی است که در دسترس اهل سنت است و توسط علمای اهل سنت مطالعه و استفاده می‌شود. این کتب عبارت اند از:

  • صحیح بخاری
  • صحیح مسلم
  • سنن ابوداود
  • سنن ترمذی
  • سنن نسائی
  • سنن ابن ماجه

در صحاح سته به دو طایفه از احادیث در رابطه با موضوع مهدویت بر می‌خوریم: در رابطه با یک سری از احادیث، موضوع مهدویت به طور کلی از آنها استنباط می‌شود و طایفه دیگر، احادیث خاصی اند که فقط بر موضوع مهدی قابل تطبیق اند. در این تفسیر ما ابتدا به احادیثی از صحاح می‌پردازیم که در آن به طور عام اشاره به مهدویت شده است، و بعد به احادیث خاص درباره مهدی می‌پردازیم.

احادیث عام مهدویت در صحاح سته
حدیث ثقلین

از احادیثی که مورد اتفاق همه فرق اسلامیست «حدیث ثقلین» است. این حدیث را که در معتبر ترین کتب احادیث مطرح شده است، حدود 43 نفر از صحابه پیامبر (ص) نقل کرده اند و در طول تاریخ در بیشتر منابع ذکر شده است. مضامین برخی از نقل‌ها کمی تفاوت دارد، لکن اصل مطلب، حول یک محور میباشد و آن، وصیت و سفارش پیامبر اسلام (ص) به امتش تا روز قیامت است که از ثقلین دست بر نداشته و گمراه نشوند.

متن حدیث

  • مسلم در صحیح خود از زید بن ارقم نقل می‌کند:

    قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمًا فِينَا خَطِيبًا بِمَاءٍ يُدْعَى خُمًّا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ و وَعَظَ و ذَكَّرَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَ رَسُولُ رَبِّي فَأُجِيبَ و أَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى و النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ و أَهْلُ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي

    (صحيح مسلم الحديث رقم 2408)

    روزی رسول خدا (ص) کنار برکه آبی به نام «خم» بین مکه و مدینه ایستاد و برای جمعیت حاضر خطبه ای ایراد فرمود. در آن خطبه بعد از حمد و ثنای الهی و موعظه و تذکر چنین فرمود: «ای مردم! همانا من بشری بیش نیستم و نزدیک است که پیک الهی بیاید و جان مرا بگیرد و من دعوت او را اجابت کنم. من، میان شما دو چیز گرانبهار می‌گذارم: اول کتاب خدا! بگیرید و به آن چنگ بزنید». پیامبر (ص) سفارش زیادی برای کتاب خدا کرده و مردم را بر عمل به آن تشویق فرمود. سپس فرمود: «و اهل بیت من. شما را سفارش می‌کنم در حق اهل بیتم» و این جمله را سه بار تکرار فرمود.

  • ترمذی به سند خود نقل می‌کند كه رسول خدا (ص) فرمود:

    إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنْ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَلَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا

    (سنن الترمذي الحديث رقم 3788)

    من میان شما دو چیز باقی می‌گذارم، تا هنگامی که به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید. یکی از دیگری بزرگ تر است، کتاب خدا که ریسمان آویخته از آسمان به سوی زمین است و عترت و اهل بیت من، این دو هرگز جدا نمی‌شوند تا در حوض (در بهشت) به من بپیوندند. بنگرید چگونه با ودیعت‌های من رفتار می‌کنید.

نکات قابل استفاده از حدیث ثقلین

  • کتاب خدا و عترت پیامبر (ص) گرانبهاترین چیز نزد رسول خدا (ص) بودند. «ثقلین» در زبان عربی تثنیه از ماده «ثقل» است. ثقل به معنای توشه راه، هر چیز نفیسی است که به محافظت و نگهداری احتیاج داشته باشد. کتاب خدا و عترت را ثقلین نامید، تا قدر و منزلت آن دو را بزرگ جلوه بدهد.
  • هدایت و سعادت در سایه سار کتاب خدا و عترت پیامبر (ص) محقق میشود. طبق نقل ترمذی، پیامبر (ص) فرمود: «اگر به این دو شی ء گرانبها تمسک کنید، هیچ وقت گمراه نمی‌شوید».
  • پیامبر (ص) فرمود: «تا در حوض (در بهشت) به من بپیوندند» و «بنگرید چگونه با ودیعت‌های من رفتار می‌کنید» از این دو عبارت استفاده می‌شود که هدایت مردم در گرو تمسک به هر دو می‌باشد، نه این که قرآن را بگیرند و عترت را رها کنند.
  • در سنن ترمذی آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «این دو هرگز جدا نمی‌شوند تا در حوض (در بهشت) به من بپیوندند»، یعنی قرآن و عترت تا روز قیامت وجود دارند و باقی هستند و اگر فرض کنیم زمانی قرآن باشد و عترت وجود نداشته باشد، به نحوی قائل به افتراق و جدایی یکی از دیگری شدیم، پس همان طور که قرآن کریم بین ما وجود دارد و باقی است، باید عترت و اهل بیت پیامبر (ص) نیز وجود و بقا داشته باشد.
  • أما الأمر الآخر الذي يشير إليه رسول الله (ص) فهو: فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا. وأهم شيء هنا هو أن رسول الله (ص) يعتبر القرآن وأهل البيت خلفين له بعده.
  • نکته دیگر آن که پیامبر (ص) در این روایت فرمود: بنگرید با این دو جانشین که بین شما قرار می‌دهیم، چگونه رفتار می‌کنید؟ مهم ترین و نکته همین است که پیامبر (ص) ضمن این وصیت، قرآن و اهل بیت خودش را ثقلین و دو خلیفه بعد از خودش معرفی کرده است.
  • مهم ترین نکته ای که از حدیث ثقلین استفاده میشود، حجت و عصمت اهل بیت پیامبر (ص) است. قرار دادن اهل بیت کنار قرآن، آن هم توسط پیامبر (ص) برای اثبات همین نکته مهم است. شکی نیست قرآن کتابی است که در آن، ذره ای باطل و خطا راه ندارد، لذا مخالفت با آن، جایز نیست. این که پیامبر (ص) اهل بیت خود را کنار قرآن قرار داد و عدم افتراق این دو تا قیامت، و هادی بودن این دو برای تمام امت، و گمراهی در صورت عدم تمسک همگی نشان از قرین بودن واقعی این دو ثقل ثقیل است که جز با عصمت، معنای دیگر نخواهد داشت.

با دقت در کلمات پیامبر (ص) در می‌یابیم مراد از «این دو هرگز جدا نمی‌شوند» این است که عترت و قرآن، هیچ مخالفتی با هم ندارند، عترت همانی را گفته که قرآن آن را مطرح می‌کند. آیا این، جز عصمت، معنای دیگری دارد؟

اهل بیت و عترت در حدیث ثقلین

اکنون باید دید مراد از اهل بیت و همچنین عترت که در این کلمات پیامبر (ص) مطرح شده اند و عدل قرآن قرار گرفته اند، چه کسانی هستند؟

همین پرسش در تفسیر آیه تطهیر (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً - بخشی از آیه ۳۳ از سوره احزاب) نیز مطرح شده است که مراد از اهل بیت این آیه کیانند که خداوند طهارت تکوینی و پاکی ذاتی آن‌ها را اراده فرموده است؟

مراد از اهل بیت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟

اهل سنت نظرات متعددی را مطرح کرده اند که میان آنها سه قول معروف است:

  • برخی قائلند مراد ازاهل بیت، خصوص زنان پیامبر (ص) هستند.
  • برخی قائلند مراد از اهل بیت زنان پیامبر اکرم (ص) و تمام افراد بنی هاشم هستند که صدقه بر آنان حرام است. در این صورت، آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس، را شامل می‌شود.
  • مراد از اهل بیت خود پیامبر (ص) ، علی (داماد و پسر عموی پیامبر) ، فاطمه (دختر پیامبر و همسر علی) و حسن و حسین (دو فرزندان علی و فاطمه و نوادگان پیامبر) می‌باشد.

لکن حق در این توجیه و تفسیرها آن است که ما به کلمات خود پیامبر (ص) مراجعه کنیم و ببینیم آیا حضرت، اهل بیت خود را معرفی و مصداق آن را تعیین کرده است؟ خوشبختانه ما در احادیث متعددی در صحیح مسلم و صحیح ترمذی می‌بینیم پیامبر اکرم (ص) هم در کلمات مبارکش و هم در عمل، اهل بیت خود را معرفی فرموده است:

  • مسلم در صحیح خود از عایشه همسر پیغمبر اسلام صلّی الله و علیه و آله و سلّم نقل می‌کند:

    خَرَجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

    (صحيح مسلم الحديث رقم 2424)

    رسول خدا صبح هنگام بيرون رفتند و بر روی دوش ايشان عبايی طرح دار از موی سياه بود . پس حسن بن علی آمد پس او را در زير عبا گرفت . سپس حسين آمد و او را نيز وارد کرد . سپس فاطمه آمد او را نيز وارد کرد و سپس علی آمد او را هم وارد کرد. آنگاه (این آیه را) فرمود : قَالَ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا - خداوند می خواهد از شما اهل بيت پليدی ها را دور کند و شما را پاک نمايد .

  • مسلم در صحیح خود در باب فضایل الصحابة در ذیل آیه شریف مباهله (آل عمران 61) حدیثی از سعد بن ابی وقاص نقل می‌کند:

    لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَكُمْ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلِيًّا وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي

    (صحيح مسلم الحديث رقم 2404)

    هنگامى كه اين آيه نازل شد " فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَكُمْ... بياييد ما فرزندانمان خود را دعوت كنيم و شما فرزندان خودتان را ..." پيغمبر خدا صلى الله عليه و اله و سلم على، فاطمه، حسن و حسين را خواست و آنگاه فرمود: بارالها! همانا اينها اهل من هستند.

  • درابطه با آیه تطهیر (آیه 33 سوره احزاب) ترمذی به سند خود نقل می‌کند:

    مَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَدَعَا فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَيْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِكِسَاءٍ وَ عَلِيٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَجَلَّلَهُ بِكِسَاءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنَا مَعَهُمْ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ أَنْتِ عَلَى مَكَانِكِ وَ أَنْتِ عَلَى خَيْرٍ

    (سنن الترمذي الحديث رقم 3205)

    چون این آیه بر پیامبر نازل شد « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا - خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما کاملًا را پاک سازد » ایشان در خانه ام سلمه بود پس فاطمه و حسن و حسین را خواسته و در زیر کساء جمع فرمود، على را که در پشت سرش بود هم خواسته، داخل در کساء نمود. آنگاه فرمود: خداوندا! اینان اهل بیت منند، پس از ایشان هرگونه رجس و پلیدى را ببر و پاک و پاکیزه شان گردان. در این وقت ام سلمه عرض مى کند: یا رسول الله آیا من نیز با ایشان هستم؟ پیامبر فرمود: تو در جاى خودت هستى و بر خیر و نیکى مى باشى (اما داخل دراین گروه نیستى).

  • ترمذی به سند خود از انس بن مالک نقل می‌کند:

    أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كَانَ يَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلَاةِ الْفَجْرِ يَقُولُ الصَّلَاةَ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

    (سنن الترمذي الحديث رقم 3206)

    رسول خدا (ص) تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح پیوسته بر در خانه فاطمه گذر می‌کرد و می‌فرمود: «نماز ای اهل البیت! ِانَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملًا پاک سازد).

پس به یقین، اهل بیت پیامبر (ص) محدود و افراد خاصی را شامل می‌شود. بر اساس روایات ذکر شده آنچه مسلم است این که اهل بیت پیامبر (ص) کسانی هستند که در کسای پیامبر (ص) قرار گرفتند یا در واقعه مباهله (آیه ۶۱ سوره آل عمران) حاضر شدند. آنان علی ، فاطمه ، حسن و حسین هستند.

مراد از عترت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟

عترت شخص، به اخص خویشاوندان و نزدیکان گفته می‌شود و لذا مراد از عترت، تمام خویشاوندان نیست. این که پیامبر (ص) در موارد متعددی ثقلین را مطرح فرموده اند و در حدیث گهربار ثقلین، عترت و اهل بیت خود را همتای قرآن و عدل آن قرار داده اند و هر دو را تا قیامت، پایداری و جدایی ناپذیر دانسته اند، نشان از نکات مهم و سرنوشت سازی دارد که فهم آن، نهایت دقت را لازم دارد. یکی از نکات مهم این است: همان گونه که قرآن تا پایان عمر دنیا بقا دارد، کسی از عترت و اهل بیت پیامبر (ص) نیز باید کنار قرآن باشد و فقدان یکی از این دو، موجب لغو در سخن نبوی می‌شود. همچنین عدم تمسک به یکی از این دو، خسران و ضلالت را همراه دارد.

بسیاری از دانشمندان و محققان اهل سنت، اهل بیت پیامبر (ص) را علی و فاطمه و فرزندان فاطمه شمرده اند. ابن حجر از علمای بزرگ حدیث و فقه در کتابش از ابوبکر نقل می‌کند که علی مهم ترین مصداق عترت پیامبر (ص) است. سپس ابن حجر می‌نویسد: عترت باید کسانی باشند که تمسک به آ‌نها تا قیامت شایسته، و موجب بقا و ایمنی برای اهل زمین باشد، همچون قرآن کریم، به همین سبب پیامبر (ص) تمام مسلمین را امر کرده است که به اهل بیت او تمسک کنند.

اکنون باید دید این فرد از اهل بیت و عترت رسول خدا (ص) در زمان حال چه کسی است؟

کلام پیامبر (ص) در حدیث ثقلین به گونه ای جدی و دقیق است که هر مسلمانی باید اهل بیت پیامبر (ص) را تا پایان عالم بشناسند، تا مصداق «لن یفترقا - این دو هرگز جدا نمی‌شوند» بین قرآن و اهل بیت تجلی بیابد. اکنون باید به دنبال یافتن مصداق اهل بیت و عترت پیامبر (ص) در زمانی فعلی باشیم. انسان منصف، با توجه به روایات پیامبر (ص) آن هم در صحاح سته، در می‌یابد وجود مبارک آن حضرت، مصادیق عترت و اهل بیت خود را مشخص فرموده است آنگونه که بعضی از دانشمندان اهل سنت تصریح کرده اند که مراد از اهل بیت پیامبر (ص) و عترت آن حضرت در حدیث ثقلین، همان ائمه اثنا عشر از نسل پیامبر اسلام و خلفای دوازدهگانه او هستند که احادیث مربوطه خواهد آمد.

پیامبر اکرم (ص) در روایات متعددی مهدی را فردی از اهل بیت و عترت خود مطرح کرده که عدل قرآن است و دارای عصمت، یعنی وجود مبارک نبی مکرم اسلام حجت را بر همگان تمام کرده است که هیچ زمانی نیست که زمین از عترت و اهل بیت پیامبر خالی باشد، همان طور که از قرآن خالی نیست.

در سنن ترمذی از رسول خدا (ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود:

لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي

(سنن الترمذي الحديث رقم 2230)

دنيا از ميان نمی رود تا مردی از اهل بيت من که اسم او با اسم من يکسان باشد بر عرب حکومت کند.

در سنن ابو داوود آمده است که ابی سعید خدری می‌گوید که پیامبر (ص) فرمود:

الْمَهْدِيُّ مِنِّي

(سنن أبي داود الحديث رقم 4285)

مهدی از من است.

در سنن ابوداوود از ام سلمه نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود:

الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي مِن ْوَلَدِ فَاطِمَةَ

(سنن أبي داود الحديث رقم 4284)

مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.

در سنن ابن ماجه نیز آمده است:

الْمَهْدِيُّ مِن ْوَلَدِ فَاطِمَةَ

(سنن ابن ماجه الحديث رقم 4086)

مهدی از فرزندان فاطمه است.

طبق احادیثی که مطرح شد، در می‌یابیم قرآن و اهل بیت در هیچ زمانی از هم جدا نخواهد شد و وجود یکی بدون دیگری ممکن نیست و نیز در می‌یابیم که مهدی از فرزندان فاطمه و از اهل بیت و عترت پیامبر (ص) و یکی از ثقلین است که همتای قرآن است و تمسک به آن حضرت در کنار قرآن موجب سعادت خواهد شد.

حدیث دوازده خلیفه

یکی از احادیث صحیح و متواتر صحاح سته و منابع دیگر معتبر و موثق اهل سنت مطرح شده است، حدیث دوازده خلیفه است. این روایت، از طرق متعدد، از پیامبر (ص) نقل شده است، به نحوی که صدور آن از پیامبر (ص) قطعی و مسلم است.

متن روایت در صحاح

بخاری به سند خود از جار بن سمرۀ نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود:

سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ صلى الله عليه وسلم يَقُولُ يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيرًا فَقَالَ كَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِى إِنَّهُ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ

(صحيح البخاري الحديث رقم 6796)

همانا دوازده امیر خواهند آمد. آن گاه سخنى گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنان از قریشند.

همچنین در صحیح مسلم آمده:

عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم فَسَمِعْتُهُ يقول: إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قال: فقلت لِأَبِي: ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ

(صحيح مسلم الحديث رقم 1821)

جابر بن سمره مى‌گويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مى‌فرمود: امر خلافت اسلامى به پايان نخواهد رسيد مگر اين كه دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. سپس كلامى را فرمود كه برايم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود‌؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام اين دوازده خليفه از قريش هستند.

و یا این حدیث:

عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ قال كَتَبْتُ إلى جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِي نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وآله قال فَكَتَبَ إلي سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله يوم جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يقول: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتى تَقُومَ السَّاعَةُ أو يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ

(صحيح مسلم الحديث رقم 1822)

عامر بن سعد بن ابى وقاص مى‌گويد: من همراه غلامم به جابر بن سمره نوشتيم تا چيزى را كه از رسول خدا (ص) شنيده براى ما بنويسد، جابر برايم نوشت،‌ روز جمعه شامگاهى كه اسلمى سنگسار شده بود از رسول خدا شنيد كه فرمود: همواره دين پا برجاست تا آن كه قيامت برپا شود و دوازده خليفه براى شما باشد كه همه آنان از قريش هستند.

از مجموعه روایاتی که درباره‌ی دوازده خلیفه در صحاح آمده، نکات چندی قابل استنباط است:

  • پس از رسول خدا (ص) خلافت در دوازده نفر منحصر است.
  • همگی آنان از طایفه پیامبر اسلام ، قریش هستند.
  • عزت اسلام و سربلندی دین، به وجود این خلفا بستگی دارد، یعنی وقتی یکی از این خلفا در قید حیات باشد، دین اسلام پابرجا و محکم خواهد بود.
  • دین اسلام پایان نمی‌پذیرد، تا این که دوازده خلیفه روی کار بیایند.
  • نکته مهم که از روایت بر می‌آید، این که خلافت، پیاپی و بدون فاصله است و این نکته، از کلمه «خلیفه» استفاده می‌شود. در کتب لغت در معنای خلیفه آورده اند:

فلان شخص خلیفه فلانی در بین اهلش شد، هنگامی است که به وظایف اهل او قیام کند. خلیفه کسی است که جانشین شخص قبل از خود می‌باشد به سبب غایب بودن مستخلف عنه یا مرگ یا عجز او.

مصداق دوازده خلیفه

این نکته آشکار است که خلیفه رسول خدا (ص) بر کسی اطلاق میشود که در درون، صاحب تهذیب نفس و تقوای باطن و در خارج نیز اقامه کننده عدل و داد و بر پا کننده معروف و مانع منکرات باشد. اگر کسی خود را خلیفه رسول خدا (ص) بداند، ولی از تمام اعمال و رفتار او، فسق و جور جلوه گر باشد، به یقین او نه تنها جانشین رسول خدا (ص) نیست، بلکه خلیفه شیطان است، چون خلیفه باید ظهور و بروزی از مستخلف عنه در خود داشته باشد.

درباره مصادیق این دوازده جانشین رسول خدا (ص) بین اهل سنت، تعبیرهای متعددی مطرح شده که برخی سست و قابل خدشه است.

به دو مورد از آن تفسیرها اشاره می‌کنیم.

الف. یک تعبیر این است که این دوازده خلیفه عبارتند از: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، معاویه، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولیبد بن عبدالملک، سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز.

همان طور که گفته شد، اولاً مراد از خلیفه در این روایات، جانشین رسول خدا (ص) است.آیا پذیرفتنی است افرادی خلیفه رسول خدا (ص) مطرح شوند، ولی در رفتار و کردار، مخالف کتاب خدا و سیره و سنت رسول خدا (ص) عمل کرده باشند؟ ثانیاً در کلمات ملکوتی پیامبر (ص) آمده است که این دوازده نفر، موجب عزت اسلام و قوام مسلمین می‌باشند. آیا در زمان این افراد، چنین بوده است؟ آیا این حدیث بر یزید بن معاویه و امثال او قابل تطبیق است؟ نقل کرده اند که نزد عمر بن عبد العزیز شخصی از یزید بن معاویه به بزرگی و عظمت یاد کرد. عمر بن عبد العزیز به شدت ناراحت شد و دستور داد فوراً بیست تازیانه بر آن شخص بزنند.

یزید، حسین بن علی را که نوه و پاره تن رسول خدا (ص) بود، به شهادت رساند و مردی فاسق و شراب خوار بود. آیا با وجود جنایاتی که یزید بن معاویه در چهار سال حکومت خود مرتکب شد، رواست او را ازخلفای اثنی عشر پیامبر (ص) بدانیم؟ سیوطی درتاریخ الخلفا ، جنایات و فسق و فجوری از آنها مطرح می‌کند که هر مسلمان شرم می‌کند آنها را خلیفه مسلمین بداند.

پس ضعف این توجیه و تفسیر روشن است.

ب. تفسیر و تطبیق دیگری که برای رویات دوازده خلیفه مطرح کردند این است که لازم نیست این دوازده خلیفه، به صورت متوالی و پشت سر هم باشند، بلکه بعضی از آنها که خلفای چهار گانه بودند که ابتدا آمدند. حسن بن علی (نوه رسول خدا)، معاویه، ابن زبیر و عمر بن عبد العزیز نیز چهار خلیفۀ بعدی هستند و چهار نفر دیگر تا پیش از قیام قیامت خواهند آمد و حکومت خواهند کرد. ولی این تفسیر نیز صحیح نیست، چون روایات منقول از پیامبر (ص) بر متوالی بودن و پیاپی آمدن این خلفای اثنا عشر دلالت دارد. بدون تردید این تفسیر و توجیهات بیشتر موجب تکلف است و سبب میشود روایت از اعتبار خارج شود.

ابن کثیر مفسر معروف قرآن در کتابش تصریح می‌کند: و معنی هذاالحدیث البشارة بوجود اثنی عشر خلیفه صالحاً یقیم الحق و تعدل فیهم... والظاهر ان منهم المهدی المبشر به فی الاحادیث الواردة بذکره، معنای احادیثی که دوازده خلیفه را مطرح می‌کند که خلفای صالح هستند و اقامه حق و عدل و داد می‌کنند... یکی از این خلفای اثنی عشر «مهدی» است که در روایات گوناگونی به وجود آن حضرت بشارت داده شده است.

همچنین در کتاب بذل المجهود که شرح سنن ابو داوود است، بعد از نقل اقوال گوناگونی درباره‌ی خلفای اثناعشر، می‌نویسد: و آخرهم الامام المهدی و عندی هذا هو الحق؛به یقین آخرین خلیفه اثنی عشر حضرت امام مهدی است و این قول را من حق میدانم.

حتی در صحیح مسلم نقل شده که پیامبر (ص) فرمود:

يَكُونُ فِي آخِرِ أُمَّتِي خَلِيفَةٌ يَحْثِي الْمَالَ حَثْيًا لَا يَعُدُّهُ عَدَدً

(صحيح مسلم الحديث رقم 2913)

میان امت من در آخر الزمان، خلیفه ای میباشد که مال فراوانی را می‌بخشد و هیچ هم شمارش نمی‌کند.

باید دقت شود که در این حدیث هم واژه «خلیفه» به کار برده شده است.

از طرفی دیگر در روایات شیعه، این دوازده خلیفه مطرح شده و بر دوازده امامان شیعه تطبیق شده اند که اولین آنها علی بن ابی طالب، سپس حسن و آنگاه حسین و بعد نه امامان از نسل حسین که آخرین آنها مهدی است، و همه به صورت توالی و پیاپی بوده اند. تطبیق روایات اشاره شده بر این دوازده امام موجب اعتبار روایت و اعتبار عدد می‌شود، یعنی باعث میشود که خلفا در دوازده نفر منحصر بشوند.

لازم است به بیان برخی از محققان اهل سنت توجه کنیم که گفته اند: مراد از دوازده خلیفه، همان امامان دوازده گانه شیعه از اهل بیت پیامبر (ص) می‌باشند و نمی‌توان آنان را بر حاکمان اموی حمل کرد، زیرا تعدادشان بیش از دوازده نفر است و بسیاری از آنان جنایات فاحشی را مرتکب شده اند. همچنین نمی‌توان این دوازده نفر را بر حاکمان عباسی حمل کرد، چون همان محذور قبل، این جا هم پیش می‌آید. پس مراد از این خلفای اثنی عشر، همان امامان دوازدهگانه اهل بیت پیامبر (ص) است که از علی شروع به مهدی ختم میشود و همگی عادل و پارسا بودند.

احادیث خاص مهدویت در صحاح سته
احادیث حسب و نسب مهدی

شناخت هر چیزی به اصل و حسب و نسب آن است. لذا شناخت موضوع مهمی چون «مهدی»، که آخرین از خلفای راشدین دوازده گانه است که پیامبر (ص) از آن خبر داده، به آن است که حسب و نسب آن بزرگوار مشخص شود.

  • مهدی ازفرزندان عبد المطلب
    ابن ماجه در سنن با اسناد خود از انس بن مالک از رسول خدا (ص) روایت کرده است:

    نَحْنُ وَلَدَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَنَا و َحَمْزَةُ وَ عَلِيٌّ وَ جَعْفَرٌ و َالْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ

    (سنن ابن ماجه الحديث رقم 4087)

    ما فرزندان عبد المطلب سروران اهل بهشت هستیم، من،حمزه، علی، جعفر، حسن، حسین و مهدی.


    این حدیث دلالت دارد که مهدی از نسل عبد المطلب (پدربزرگ حضرت محمد) است.
  • مهدی از نسل پیامبر
    از ابوسعید خدری روایت شده که رسول‎ الله (ص) فرمود:

    الْمَهْدِيُّ مِنِّي أَجْلَى الْجَبْهَةِ أَقْنَى الْأَنْفِ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْمًا يَمْلِكُ سَبْعَ سِنِينَ

    (سنن أبي داود الحديث رقم 4285)

    مهدی از من است، او پیشانی فراخ و روشن، و بینی كشيده ای دارد، زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همان‌طور که پیش از او پر از جور و ستم بوده است. به مدت هفت سال بر زمین حکم‌رانی خواهد کرد.

  • مهدی از اهل بیت پیامبر (ص)
    روایات متعددی در صحاح سته در سنن ابو داوود، ترمذی و ابن ماجه در این مورد وجود دارد که پیغمبر به صراحت تعلق مهدی به اهل بیت را تصریح کرده که برخی از آنها از حیث سند متقن و معتبر می‌باشند.
    • ابو داوود در سنن خود از ابی الطفیل از علی روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود:

      لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنْ الدَّهْرِ إِلَّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا

      (سنن أبي داود الحديث رقم 4283)

      اگر بیش از یک روز از عمر دنیا باقی نمانده باشد، در آن روز، خداوند مردی از اهل بیت مرا مبعوث خواهد کرد که زمین را پر از عدل و داد کند، آن چنان که پر از ظلم و جور شده باشد.

    • ترمذی در سنن خود از عاصم از زر از عبد الله بن مسعود نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود:

      لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي

      (سنن الترمذي الحديث رقم 2230)

      دنيا از ميان نمی رود تا مردی از اهل بيت من که اسم او با اسم من يکسان باشد بر عرب حکومت کند.

    • و نیز ترمذی به سند دیگر از عاصم از زر از عبد الله بن مسعود روایت می‌کند که پیامبر (ص) فرمود:

      يَلِي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي

      (سنن الترمذي الحديث رقم 2231)

      مردی می‌آید از اهل بیت من که همنام من است.

    • ابن ماجه درسنن خویش با اسناد خود از محمد بن الحنفیه از علی نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود:

      الْمَهْدِيُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيْلَةٍ

      (سنن ابن ماجه الحديث رقم 4085)

      مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر او را در یک شب اصلاح می‌کند.

    • همچنین در سنن ابن ماجه آمده است:

      عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و َسَلَّمَ إِذْ أَقْبَلَ فِتْيَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَلَمَّا رَآهُمْ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ وَ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ قَالَ فَقُلْتُ مَا نَزَالُ نَرَى فِي وَجْهِكَ شَيْئًا نَكْرَهُهُ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا و َإِنَّ أَهْلَ بَيْتِي سَيَلْقَوْنَ بَعْدِي بَلَاءً وَ تَشْرِيدًا وَ تَطْرِيدًا حَتَّى يَأْتِيَ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ مَعَهُمْ رَايَاتٌ سُودٌ فَيَسْأَلُونَ الْخَيْرَ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَيُقَاتِلُونَ فَيُنْصَرُونَ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَدْفَعُوهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَيَمْلَؤُهَا قِسْطًا كَمَا مَلَئُوهَا جَوْرًا فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأْتِهِمْ وَلَوْ حَبْوًا عَلَى الثَّلْجِ

      (سنن ابن ماجه الحديث رقم 4082)

      عبد الله روايت مى كند كه هنگامى كه حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم، گروهى از جوانان بنى هاشم از آنجا عبور مى كردند، همين كه رسول خدا آنها را ديد، ديدگانش اشك آلود شد و رنگ چهره مباركش تغيير كرد. عرض كرديم: يا رسول الله! آرزو مى كنيم كه هرگز چهره شما را غمناك و متأثر نبينيم! فرمود: ما خاندانى هستيم كه خداى تعالى آخرت را به جاى دنيا براى ما برگزيده است؛ و همانا پس از درگذشت من، اهل بيتم با بلاء و آوارگى و سرگردانى و رانده شدن روبه رو خواهند گرديد تا آن كه قومى از مشرق با پرچم های سياه مى آيند، خير را در خواست مى كنند، به آنان داده نمى شود پس (در راه رسيدن به آن) نبرد مى كنند و يارى مى شوند و پيروز مى گردند پس آنچه را که طلب کرده بودند به آنها می دهند، اما آنها قبول نمی کنند تا این که آن را به مردی از اهل بیت من تسلیم کنند، او جهان را پر از عدل و داد می نمايد همان طور كه ديگران جهان را پراز جور و ستم كرده اند. پس هر کدام از شما که آن زمان را درک کرد به سوی آنها بشتابد حتى اگر با سينه خيز رفتن روى برف باشد.

  • مهدی از فرزندان فاطمه
    روایاتی در صحاح سته دلالت بر این دارد که مهدی از فرزندان فاطمه است:
    • بن ماجه در سنن خود با اسناد خویش از سعید بن مسیب از ام سلمه همسر رسول خدا (ص) نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود:

      الْمَهْدِيُّ مِنْ وَلَدِ فَاطِمَةَ

      (سنن ابن ماجه الحديث رقم 4086)

      مهدی از فرزندان فاطمه است.

    • ابو داوود در سنن خود ازسعید بن مسیب از ام سلمه نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود:

      الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي مِنْ وَلَدِ فَاطِمَةَ

      (سنن أبي داود الحديث رقم 4284)

      مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است.

حدیث همنامی مهدی با پیامبر (ص)

در سنن ترمذی نیز از عبد الله بن مسعود روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود:

لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي

(سنن الترمذي الحديث رقم 2230)

دنيا از ميان نمی رود تا مردی از اهل بيت من که اسم او با اسم من يکسان باشد بر عرب حکومت کند.

و نیز ترمذی در سنن به سند دیگری از زر از عبد الله بن مسعود نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود:

يَلِي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي

(سنن الترمذي الحديث رقم 2231)

می‌آید مردی از اهل بیت من که همنام من است.

بنابراین احادیث دلالت دارند بر این که نام مهدی همان نام مقدس پیامبر اکرم (ص) یعنی «محمد» می‌باشد.

احادیث مهم دیگر
  • در سنن ترمذی آمده:

    عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ خَشِينَا أَنْ يَكُونَ بَعْدَ نَبِيِّنَا حَدَثٌ فَسَأَلْنَا نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ إِنَّ فِي أُمَّتِي الْمَهْدِيَّ يَخْرُجُ يَعِيشُ خَمْسًا أَوْ سَبْعًا أَوْ تِسْعًا زَيْدٌ الشَّاكُّ قَالَ قُلْنَا وَمَا ذَاكَ قَالَ سِنِينَ قَالَ فَيَجِيءُ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَيَقُولُ يَا مَهْدِيُّ أَعْطِنِي أَعْطِنِي قَالَ فَيَحْثِي لَهُ فِي ثَوْبِهِ مَا اسْتَطَاعَ أَنْ يَحْمِلَهُ

    (سنن الترمذي الحديث رقم 2232)

    ابو سعيد خدرى از اصحاب معروف رسول خدا (ص) ميگويد: ترس و نگرانى ما از اينكه ممكن است پس از رسول خدا (ص) حوادث ناگوارى پديد آيد موجب گرديد كه اين موضوع را از خود آن حضرت سوال كنيم رسول خدا (ص) فرمود: در ميان امت من مهدى ظاهر خواهد گرديد كه پنج سال يا هفت سال و يا نه سال زندگی خواهد نمود ـ ترديد از ناقل حديث زيد است ـ از راوى سوال شد كه بالاخره عمر او چقدر خواهد شد و كدام يك از سالها صحيح است گفت عمرش چند سالى است ـ رسول خدا سپس فرمود شخصى به نزد او می آيد و درخواست كمك مى كند و مى گويد «ای مهدى! به من عطا کن». او هم آنقدر طلا و نقره كه آن شخص مى تواند حمل كند به دامن او ميريزد.

  • در صحیح مسلم از جابر بن عبدلله نقل شده که رسول خدا فرمود:

    لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لَنَا فَيَقُولُ لَا إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَةَ اللَّهِ هَذِهِ الْأُمَّةَ

    (صحيح مسلم الحديث رقم 156)

    پيوسته طايفه ‏اى از امت من در راه حق پيكار مى ‏كنند تا روز قيامت پس عيسى بن مريم نازل مى‏ شود و امير آن گروه مؤمن به او مى ‏گويد: بياييد براى ما اقامه نماز كنيد (امام جماعت باشيد). حضرت عيسى علیه السلام جواب مى ‏دهد: نه، بعضى از شما بر بعضى دیگر اميراند؛ زيرا خداوند مى‏ خواهد اين امت را گرامى بدارد.

با نگاهی به این حدیث آخر به چند مطلب پی می بریم:

اول: هنگام نزول عيسى علیه السلام مردى از مسلمانان متولى امور آنان است.

دوم: اينكه آن امير از عيسى علیه السلام طلب مى‏كند كه امامت جماعت را عهده ‏دار شود، خود دلالت بر ايمان و صلاح آن امير دارد؛ بنابراين در اين روايت گرچه به لفظ «مهدى» تصريح نكرده، ولى صفت «مهدى» و «هدايت يافتگى» را براى آن امير اثبات نموده است.

سوم: اقتدای حضرت عیسی علیه السلام بر این امیر و عدم پذیرش امامت از سوی ایشان، خود دلالت بر برتری امیر مسلمانان بر حضرت عیسی علیه السلام دارد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل و افضل امری قبیح است.

چهارم: در این روایات تصریح به «امیر» می شود که این امیر نیز شخصی جز مهدی نمی تواند باشد.

باید دانست که عیسى علیه السلام در آخرالزمان فرود مى‏آید تا انتهاى این رشته را بدست مهدی كه پرچمدار و وارث اسلام است، بسپارد و با دعوت مسیحیان جهان به پیروى از مهدی و پذیرش اسلام این دو رشته را به هم مرتبط سازد. بدین خاطر است كه او در حضور مردم مهدى‏ را براى امامت جماعت مقدم مى‏دارد و به او اقتدا مى‏كند.